از دیدن سربازان فراری سرخورده شدم
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 59858
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 192025
بازدید ماه : 245303
بازدید کل : 10637058
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 8 / 7 / 1395

کسی به سرنوشت رضا شاه هم نمی اندیشید کمی بعد روشن شد که به جزیره موریس در اقیانوس هند تبعید شده است و سال بعد که سلامت اش دچار مخاطره شد

گویی سد بزرگی شکسته شد، سیل خروشان مردم در همه جهت روان بود ناگهان آشکار شد که پلیس رضا شاهی نابود شده و مردم در اظهار نظر آزادند. آنگاه آواری از بی حرمتی، دشنام و انتقام خشم‌گینانه بر رضا شاه فرود آمد. گویی مردم آنچه را که در دوران خفقان، ناگزیر در سینه پنهان نگه داشته بودند، به یک باره بیرون می ریختند. مجلس و برگزیدگان سیاسی و دیوانی رضاشاه، که سالیان دراز به تملق گویی و اجرای فرمان های غیرمعقول وی، مشغول بودند و در برابر کوچک ترین ناخشنودی وی چون بید می لرزیدند، حالا به محکوم کردن وی می پرداختند و از وسعت ظلم و جور او سخن می راندند. زن ها دوباره به چادر روی آورده، برای مزمزه احساس آزادی تازه در خیابان ها پرسه می زدند. خانواده هایی که اعضایی از آن به دست رضاشاه نابود شده بود، به دادگستری اعلام جرم می کردند. ملایان ؟؟؟ را به جایگاه لعنت بر ضا شاه تبدیل کرده بودند، روزنامه ها و تریبون های روشنفکری، از هر گروه  که بودند، بر سر به ناسزا بستن رضا شاه، حتی با الفاظی بسیار رکیک با یکدیگر مسابقه می دادند و مال باختگان در تکاپو بودند تا از راهی، اموال از دست رفته را باز گردانند.

,مقالات تاریخی

از دیدن سربازان فراری سرخورده شدم

هر چند ما نیز چون همه مردم به مکتوم نگه داشتن تمایلات قلبی در خانواده، موجب شده بود که این امر را کاملاً آشکار نکنیم و تظاهرات آن را در دایره خصوصی نشست های فامیلی نگه داریم. محمدرضا شاه می کوشید تا از خود تصویر تازه ای در اذهان بسازد و اول از همه می خواست تا متفقین با تمایلات او آشنا شوند. او قدرت را به مجلس باز گرداند .

وابستگان به قاجار نیز از تبعید مخفی گاه و سوراخ های شان بیرون می خزیدند و مورد مهروزی قرار می گرفتند، یکی از دو پسر ارشد شازده که هنوز زنده بود پست مهم و استراتژیک وزارت راه را به دست آورد. دکتر مصدق، خواهر زاده پدرم، که تقریباً همه 20 سال گذشته را به خاطر مخالفت با رضاشاه، در تبعید و یا تحت نظر بود، اما در برابر دیکتاتوری تسلیم نشد، اینک به چهره سیاسی محبوب لیبرال ها و ملی گرایان بدل می شد، اما هیچ چیز برای خانواده ما، دلپذیرتر از این نبود که می دانستیم دیگر نباید از دستگیری برادرم و یا گروگان رفتن عضوی دیگر از خانواده به وسیله رضا شاه در هراس باشیم.

مظفر، فرزند نخست و حاصل ازدواج نصرت الدوله با خواهرزاده پدرم، اقدامات قانونی علیه قاتلان پدر را آغاز کرد صدها خانواده اعلام نتیجه محاکمه طولانی افسران پلیس و دیگر مقامات دولتی را انتظار می کشیدند که مهره های اصلی اجرای دیکتاتوری رضا شاه شناخته شده بودند. قاضی، مقصر واقعی قتل نصرت الدوله را رضا شاه شناخت و مختاری و دکتر احمدی، مجری این دستور قتل را مقصر دانست مختاری را به حبسی طولانی و دکتر احمدی را به اعدام محکوم کرد، هر چند این آراء نمی توانست نصرت الدوله را به خانواده ما باز گرداند، ولی از بار سنگین قلب های ما اندکی کاست.

شگفت این که از وضع جدید راضی نبودم سرخوردگی  من از دیدن سربازان بدون اسلحه  در حال فرار بسیار عمیق بود من البته می دانستم که مقاومت در برابر متفقین بیهوده بوده است، ولی نظامیان، سربازان و افسران و فرماندهان، لااقل باید پس از یک نبرد دلیرانه تسلیم می شدند، نه به محض اعلام جنگ از ترس جان گریخته، وظیفه خود را نادیده بگیرند.

همین مطلب نشان می داد که دیکتاتوری و حکومت فردی و گروهی نه تنها موجب قدرت کسی نیست، بلکه موضع اجتماعی و تاریخی وی را ضعیف تر می کند

در زمان رضاشاه دست کم نظم بر جامعه حکم فرما بود، ولی اینک عدم توافق، پراکندگی عمومی و انبوهی از نظریه های اجتماعی گوناگون، جامعه را دچار سردرگمی و پریشانی می کرد. کسی مایل نبود به راه حل ملی بیندیشد. هم چنین سیاست جدی و واحدی درباره نفت و اصلاحات اجتماعی به چشم نمی‌خورد گروه های مختلف پیوسته بر سر یکدیگر می کوفتند و آن آرزویی که پس از تحمل رنج های بسیار به دست آمده بود، یا در طرد و رد طرف مقابل و یا در لکه دار و بدنام کردن رضاشاه که دیگر در کشور نبود، به کار می رفت.

در این زمان، احساس من نسبت به رضا شاه، چیزی شبیه دلسوزی و ترحم بود. این حقیقت داشت که او ملت اش را غارت کرده بود، به دموکراسی اعتقاد و اعتنایی نداشت، صدای آزادی خواهان را بریده و عملاً آن ها را خفه کرده بود و در نظر او، دموکراسی واژه ای بی معنی می نمود، ولی حق این است که او به پیشرفت اجتماعی نیز یاری رسانده  بود. جاده و مدرسه ساخت در کشور امنیت بر قرار کرد پایه های تولید صنعتی را ریخت و حتی کوشید تا سهم منصفانه تری از نفت به دست آورد. حالا کودکان ایرانی مدرسه داشتند و پزشک در دسترس بود، اما کسی این ها را نمی دید، فقط به او بد می گفتند و حتی در این نکته تأمل نمی کردند که سقوط رضاشاه، نه حاصل یک اقدام ملی، بلکه به علت دخالت متفقین و برای تضمین تأمین منافع آن ها رخ داده بود.

,مقالات تاریخی

از دیدن سربازان فراری سرخورده شدم

همین مطلب نشان می داد که دیکتاتوری و حکومت فردی و گروهی نه تنها موجب قدرت کسی نیست، بلکه موضع اجتماعی و تاریخی وی را ضعیف تر می کند. با این همه، مشاهده بسیاری از کسانی که از موهبت های دوران رضاشاه بهره برده بودند و حالا فرصت طلبانه به صف مخالفان و متنقدین رضاشاه خریده بودند، خوشایندم نبود. مسلما من نیز از سقوط رضاشاه به طور کلی شادمان بودم، اما دیدن این دو رنگی های بوقلمون صفتانه و این تغییر موضع شتاب زده در جهت منافع فردی در من احساس ناخوشایندی به وجود می آورد.

رفته رفته می دیدم که اصطلاح طرفداران ایرانیان از«حزب باد»، کم و بیش یک حقیقت است و مردم ما در تغییر شتابان موضع خود استادند. حالا کسی به سرنوشت رضا شاه هم نمی اندیشید کمی بعد روشن شد که به جزیره موریس در اقیانوس هند تبعید شده است و سال بعد که سلامت اش دچار مخاطره شد، به ژوهانسبورک در آفریقای جنوبی فرستاده شد و بالاخره در سال 1323 در همان جا مُرد . مردم می گفتند که او از فراوانی تألمات و وارونگی چرخ کبود، دق کرد. به نظر من، دیدن مسابقه ای  که ؟؟؟ گویان پیشین او بر سر توهین و تخفیف وی با یکدیگر گذارده بودند، حقیقتا هم می توانست موجب دق مرگی هر کس دیگری که به جای وی بود، شود.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: گونان گون
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی